بداء در تفکر شیعی و خواستگاه آن
یکى از مباحث مهمى که جناب آقاى سید حسن مدرسى طباطبائى در کتاب «مکتب در فرایند تکامل» مطرح کردهاند، مسأله «بداء» و خواستگاه این عقیده است. ایشان در این بحث مدعى هستند که عقیده «بداء» از ابداعات و دستاوردهاى فرقه منقرض شده کیسانیه (کسانى که به امامت محمد حنفیه معتقد بودند و از طرفداران مختار ثقفى به شمار مىآمدند) است.
وى در صفحه 119 سخن از بداء را این گونه آغاز مىکند:
«گروه دیگرى را هواداران اسماعیل، یک فرزند امام صادق که یکى دو سال پیش از رحلت پدر خود درگذشت، تشکیل مى دادند. اسماعیل، فرزند ذکور ارشد امام و بسیار مورد علاقه و محبت ایشان بود و انتظار عمومى آن بود که وى جانشین آن حضرت خواهد بود. حتى شایعاتى قوى در جامعه ى شیعه به وجود آمده بود که امام او را صریحاً به عنوان جانشین خود معین فرموده است»
و در ادامه در صفحه 120 مىگوید:
«فوت غیر منتظره اسماعیل به این دلیل مشکلاتى از نظر عقیدتى براى بسیارى از شیعیان پیش آورد که از یک طرف مى پنداشتند امام، وى را به عنوان جانشین خود نصب کرده و از طرف دیگر معتقد بودند که نحوه ى تسلسل ائمه از پیش، بوسیله ى خداوند مشخص شده و هر امامى جانشین خود را بر اساس آن تعیین قبلى که به وسیله ى خداوند یا از طریق پیامبر اکرم(ص) یا امام پیشین به آن امام تعلیم داده شده بود، تعیین و نصب مى کند.»
«البته کسانى که ائمه را عالم به غیب مىدانستند نیز در این جا با فرض قبول شایعات موجود به مشکلاتى مشابهى برخورد مىکردند. برخى براى رفع این مشکلات، مفهوم بداء را که پیشتر وسیله کیسانیّه متقدم ابداع شده و در صورت اولیه خود به معنى تغییر در تصمیم الهى بوده پشنهاد مى کردند. متکلمان شیعه بعداً تفسیر دیگرى از این مفهوم کرده و آن را به معنى ابداء دانستند یعنى آشکار ساختن خداوند بر مردم که اراده واقعى او چیزى جز آن است که آنان انتظار داشتند.[1]»
و باز در صفحه 132 ـ 133 دوباره به بحث «بداء» رجوع کرده و مىگوید:
«در اواخر دوره امامت حضرت هادى (ع) با فوت فرزند ذکور ارشد ایشان ابو جعفر محمد مجدداً گفتگوهایى در جامعه شیعه پدید آمد. حضرت سید محمد فرزند امام هادى (ع) که جوانى بسیار مهذّب و آراسته[2] و بىنهایت مورد علاقه پدر خود و جامعه شیعیان بود در چشم همه به عنوان نامزد اصلى مقام امامت شناخته مىشد. حتى نقلهایى هست که مدعى است امام هادى صریحاً او را به عنوان جانشین خویش به پیروان خود معرفى فرموده بودند. [3] اما على رغم انتظار عمومى، این فرزند سه سال پیش از درگذشت پدر وفات نمود و حضرت هادى (ع) در همان مجلس تعزیت وفات او، فرزند بعدی[4] خود حضرت امام عسکرى (ع) را با این خطاب شریف که «یا بنى أحدث لله شکرا فقد احدث فیک امرا» به جانشینى خود منصوب فرمودند.[5] بدین ترتیب جامعه شیعه بار دیگر تجربه بدا (ظهور غیر منتظره مشیّت الهی» را که هنوز بسیارى از مردم بىتوجه به اشکالات کلامى آن به معنى حدیث تغییر در مشیت الهى مىگرفتند از سر گذراند.»
نقد و بررسی
محورهای شبهه
مهمترین گفتههاى جناب مدرسى در این بحث را مىتوان در چند محور خلاصه کرد:
1. بداء از دستاوردهاى کیسانیه است، پیش از آن سابقه نداشته و توسط آنها وارد عقائد شیعه شده است؛
2. شیعیان براى توجیه «علم غیب امام» به اصل «بداء» متوسل شدهاند؛
3. از آن جائى که ائمه شیعه از علم غیب بهرهاى نداشتند، طبیعى است که از جانشین بعدى خود نیز آگاهى نداشته باشند، گاهى فرزندان بزرگ خود را به عنوان جانشین خود معرفى مىکردند؛ اما پس از مدتى و با فوت پسر بزرگ امام، متوجه مىشدند که جانشین واقعى او فرزند کوچکتر او بوده و این قضیه در باره اسماعیل فرزند بزرگ امام صادق و سید محمد فرزند بزرگتر امام هادى علیهما السلام اتفاق افتاده است.
بداء، از دستاوردهای کیسانیه
بداء، همچون رجعت و عصمت، از ویژگىهاى عقیدتى و تفکر شیعه اثنى عشرى به شمار مىرود که مبتنى بر نصوص قرآنى و روائى فروانى است و عالمان و دانشمندان شیعه بر آن اتفاق دارند؛ اما از آن جائى که مخالفان این دیدگاه، معناى دقیق، ظریف و عمیق آن را درک نکرده و دریافت خوبى از تفسیر شیعه از آن را نداشتهاند، همواره در برابر آن موضعگیرى نموده، بر پیروان اهل بیت علیهم السلام خرده گرفته و طعنها زدهاند.
با توجه به اهمیت و آثار سرنوشتسازى که «بداء» در عقیده دارد، قرآن کریم توجه خاصى به آن نموده و اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله اهمیت ویژهاى براى آن قائل شدهاند.
ما در این مقاله ثابت خواهیم کرد که برخلاف ادعاى جناب مدرسى نخستین کسانى که باور «بداء» را با استناد به آیات متعدد قرآن کریم، مطرح کردهاند، ائمه اهل بیت علیهم السلام بوده و فرقههاى منحرف و منقرض شدهاى همچون کیسانیه هیچ نقشى در فرایند تکامل این دیدگاه نداشتهاند.
تفکر و باور عمیق «بداء» بسیار والاتر و ظریفتر از آن است که فرقههاى منحرفى همچون کیسانیه بتوانند آن را ابداع نموده و به خورد اهل بیت علیهم السلام بدهند.
بلى، امکان دارد که کیسانیه نیز این دیدگاه تأثیر گذار در عقیده را پذیرفته باشند؛ اما این دلیل نمىشود که با وجود آیات قرآن و روایات متعدد اهل بیت علیهم السلام در باره بداء، کیسانیه را ابداع کننده این تفکر بدانیم.
طبق نقل شهرستانى، مختار سقفى به این دلیل مسأله «بداء» را پذیرفته بود که وقتى به طرفدارانش وعدهاى مىداد، اگر آن وعده محقق مىشد، آن را دلیل بر صدق گفتارش مىدانست و هر وقت وعدهاش خلاف درمىآمد، به «بداء» متوسل مىشد و مىگفت که براى خداوند در این باره «بداء» حاصل شده است:
فمن مذهب المختار انه یجوز البداء على الله تعالى... وانما سار المختار إلى اختیار القول بالبداء لانه کان یدعى علم ما یحدث من الاحوال اما بوحى یوحى الیه واما برسالة من قبل الامام فکان اذا وعد اصحابه بکون شیء وحدوث حادثة فان وافق کونه قوله جعله دلیل على صدق دعواه وان لم یوافق قال قد بدى لربکم....
از عقائد مختار این بود که او «بداء» را براى خداوند جایز مىدانست. وى این عقیده را پذیرفته بود؛ چون ادعا مىکرد از تمام اتفاقات پیش رو آگاهى دارد، یا به وسیله وحى که به او مىشود یا به وسیله نامهاى که امام براى او مىفرستد. پس هر وقت به طرفداران وعده چیزى را مىداد یا حادثهاى را پیش بینى مىکرد، اگر واقعا با پیش بینى و وعده او موافق بود، آن را دلیل بر صدق گفتارش مىشمرد و هر وقت خلاف آن اتقاق مىافتاد، ادعا مىکرد که براى پروردگار شما «بداء» حاصل شده است.
الشهرستانی، محمد بن عبد الکریم بن أبی بکر أحمد (متوفاى548هـ)، الملل والنحل، ج1 ص148 ـ 149، تحقیق: محمد سید کیلانی، ناشر: دار المعرفة - بیروت – 1404هـ.
شاید سوء استفاده همین عده از عقیده شامخ و والاى «بداء» سبب شده است که مخالفان مذهب اهل بیت علیهم السلام به درک درستى از آن نرسیده و عقیده «بداء» در مذهب شیعه را با عقیده کیسانیه و دیگر فرق منحرف یکى بدانند و در تشنیع هر چه بیشتر گفتارشان علیه شیعه تلاش نمایند.
برگرفته شده از menbar1.blog.ir
نظرات شما عزیزان: